loading...
دلشکستــــــــــه
ೋĀ̇ღMღļღŘೋ بازدید : 9 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

دخترم در بازکن مریم جان سالمی.اخرش دامادطاقت نمیاره هرجور شده درو میشکنه ومیرن تو...مریم نازمثل عروسک زیباکف اتاق خوابیده بودلباس عروسیش باخون یکی شده ولی روی لبهاش لبخند...

همه مات ومهوک دارن به این صحنه نگاه میکنن کنار دست مریم یه کاغذتودستش هست که باخون یکی شده بابای مریم میره جلوهنوزم چیزی که میبینه باور نمیکنه

بادستهای لرزان کاغذ رابرمیداره وبازش میکنه می خونه...

سلام عزیزم دارم برات نامه می نویسماین اخرین نامه ی زندگیمه کاش منو تولباس عروسی میدیدی اینکه همیشه ارزوت همین بود.می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم...دارم میرم چون قسم خوردم دیدی گفتم بازم باهم حرف میزنیم؟ولی کاش منم حرفهای تو رو میشنیدم.قسم خوردم توهم قسم خوردی{یاتو یامرگ}تو هم همینو گفتی یادته علی؟من تولباس عروسم توکجایی؟دامادقلبم تویی چراکنارم نمیای؟کاش بودی ومیدیدی مریمت داره میره تاثابت کنه دوست داشت.::.

 حالاکه چشمام دارن سیاهی میرن حالاکه همه ی بدنم داره میلرزه حالا که همه زندگیم داره مثل یه سریال ازجلوی چشمام میگذره یعنی دارم میرم.

روزی که نگام به نگات برخورد یادته؟یادته روزهای خوب عاشقیمون یادته؟

نقشه های اینده هامون یادته؟یادته علی منکه خیلی خوب یادمه یادمه چقدر بزرگترامون همونهایی که تموم زندگیشون بودیم پای روی قلب مون گذاشتن یادته روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون و گفت اگه دوستش داری تنها برو سراغش یادته روزی که بابام خوابونمد زیر گوشت و گفت حق نداری اسمشو بیاری یادته اون روز چقد گریه کردم تو اشکامو پاک میکردی و میگفتی گریه میکنی چشمات قشنگ میشه اینو میگفتی که من بخندم

حالا بیا علی پیشم که چشمام به اندازه کافی قشنگ شده ؟!یا نه بازم گریه کنم،هنوزم یامه روزی که بابام تو رو فرستاد شهر ری تا که چشمام به چشمات نیفته نمیدونست عشق تو تویه قلب منه نه تویه چشمام،روزی که بابام ما رو از شهر دیار اواره کرد چون من دل به عشقی بسته بودم که که واسه اینده پولی نداشت و نمیدانست ارزوی من تویه نگاه تو هست نه تویه سختی هات،دارم به قولم عمل میکنم هنوزم روی حرفم ایستادم یا تو یا مرگ

پامو از این اتاق بذارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو رو ندارم نمیتونم ببینم بجایه دستای گرم تو دستایه یخ زده ی غریبه ای تو دسصتهام باشه همینجا تمومش میکنم دیگه واسه مردن از بابام اجازه نمیخوام واااااااای علی کاش بودی و میدیدی

رنگ قرمز خون با رنگ لباس عروسی چقد بهم میاد...خب عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم دلم برات تنگ شده دستم را بگیر و باهام بیا...

پدر مریم نامه تودستشه کمرش شکسته بالایه سر جنازه دختر قشنگش ایستاده و گریه میکنه سرش را بر میگردانه که به جمعیت بگه چه خاکی تویه سرم شده که تویه چارچوب آشنایی رو میبیند

پدر علی بود اونم یه نامه تو دستشه چشماش قرمز صورتش با اشک یکی شده بود نگاه تو پدر تویه هم گره خورده بود نگاهیی که خیلی حرفا توش بود ... هر دوسکوت کردند و به همه نگاه میکردند سکوتی که فریاد دردهایشو ن بود... پدر علی هم اومده بود که نامه علی رو به دست مریم برسوند...اومده بگه پسرش بقولی که داده بود عمل کرده

اما دیر رسیده بود همه چیز تمام شده بود و کتاب علی و مریم بسته شده حالا دیگه دو قلب پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد مادر و یه دل داغ دیده و یه داماد سرنگون...

ೋĀ̇ღMღļღŘೋ بازدید : 8 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

از یک عاشقِ شکست خورده پرسیدم:                               

 

بزرگ ترین اشتباه؟                                          

 

گفت: عاشق شدن...                                            

 

گفتم: بزرگ ترین شکست؟                                           

 

گفت: شکستِ عشق...

 

گفتم: بزرگ ترین درد؟

 

گفت: از چشمِ معشوق افتادن...

 

گفتم: بزرگ ترین غصه؟

 

گفت: یک روز چشم های معشوق رو ندیدن...

 

گفتم: بزرگ ترین ماتم؟

 

گفت: در عزای معشوق نشستن...

 

گفتم: قشنگ ترین عشق؟

 

گفت: شیرین و فرهاد...

 

گفتم: زیباترین لحظه؟

 

گفت: در کنارِ معشوق بودن...

 

گفتم: بزرگ ترین رویا؟

 

گفت: به معشوق رسیدن...

 

پرسیدم: بزرگ ترین آرزوت؟

 

اشک توی چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت:

 

مرگ....

ೋĀ̇ღMღļღŘೋ بازدید : 7 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن


به صد خاكستري در دامن پروانه ميريزد


نه چون انسان كه بعد از رفتن همدم


گل عشقش درون دامن بيگانه ميريزد

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 100